محمد داود گرگیج زرین پور – تربت جام
______________________________
بازشناسی نامهای تاریخی شهرستان تربتجام
دیاری که هم اکنون تربت جام خوانده می شود از پیشینهای بس طولانی برخوردار است. به گفتهی تیپو مورخ و باستان شناس قدمت این شهر به شش هزار سال قبل از میلاد میرسد.
فردوسی نیز سمنگان تربت جام را به عنوان یک منطقهی تاریخی و اساطیری یاد می کند.به همین دلیل در طی اعصار مختلف نامهای متعددی به خود گرفته است که هر یک از این نامها بخشی از تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن را بازگو می کند.
اولین نامی که برای این شهر در اسمای تاریخی مییابیم زام است. این کلمه جزو نامهای مورد استفاده در اوستا است زیرا محل سکونت پیروان زرتشت پیامبر بوده است و از آن فرهنگ نشأت گرفته است.
از نامهای معروف دیگر شهر که به کرات در اسناد تاریخی معرفی شده است بوژگان میباشد. معنی بوژگان بر اساس آن چه در فرهنگ نامهها موجود میباشد عبارت است از سرزمینی که مردم آن فهیم و دانا میباشند و وجود دانشمندان بیشمار از جمله ابوالوفای بوزجانی. ابوذر، ابوالقاسم بوزجانی که از وزرای طغرل سلجوقی بود و بسیاری دیگر خود گواه این مدعاست. گروهی دیگر عقیده دارند که بوژگان مرکب ازبوژ(بوز )و گان است که در گویش محلی و فارسی دری رایج در منطقه سرزمین گردابی را گویند بر این اساس علت نام گذاری شهر به این نام آن است که در محل شهر رودخانهی معروف جام رود پیچ و خمهای متعددی دارد در نتیجه شهر به این نام شهرت یافته است.
نام دیگر شهر ژام میباشد که این نام به همراه نام دیگر شهر یعنی بوژگان در کتاب مرصاد الاطلاع که خلاصه معجم البلدان یاقوت حموی میباشد وارد شده است. در این کتاب نوشته شده است که: «ژام یکی از طوابع مشهور نیشابور است و قصبهی آن بوزجان و آن را جام می گویند که دارای 180 آبادی است». پس از تسلط اعراب مسلمان براین سرزمین به دلیل فقدان حرف«ژ»و«گ» در زبان عربی بعدها به شکلهای دیگری چون جام و بوزجان تبدیل شد.
اما اگربوزجان را معرب شدهی بوژگان ندانیم، بوزجان نیز حکایتگر دانایی. خرد و نبوغ مردم ساکن در آن است.بطوری که بسیاری بوزجان به ضم اول را اسب نیله میدانند که رنگش به سفید ی میگراید… تند و تیز است… و در استعاره، مردم فهیم را گویند. چنان که مردم بیادراک و کند فهم را کودن خواندهاند و کودن اسب پالانی است. مولوی شاعر شهیر ایرانی نیز در شعری از مشتقات این کلمه استفاده کرده است در آن جا که میسراید:
شاگرد تو من باشم گر کودن و گر بوزم
تا زان لب خنـــــدانت یک بوسه بیاموزم
حمدالله مستوفی در کتاب نزهة القلوب نامهای دیگر جام را اینگونه بر میشمارد: پوچکان،پوچکام و بوجکان.
به طور خلاصه در یک جمع بندی کلی میتوان گفت که دربارهی تغییر نام این شهرستان از زام به جام توسط نویسندگان قرون گذشته و حال نظریات متفاوتی ابراز گردیده است. سمعانی از نویسندگان سدهی ششم در الانساب و ابن اثیر در سدهی هفتم و در کتاب اللباب جام را معرّب زام می دانند. یاقوت حموی در سدهی هفتم و در کتاب معجم البلدان نوشته است: زام را بدان لحاظ جام گویند چون سرسبز و مدوراست و به جام بلورین تشبیه گردیده است.
شماری از جغرافیدانان و مورخین دورهی اسلامی از جمله بعقوبی در کتاب البلدان و حاکم نیشابوری(سدهی چهارم) در کتاب تاریخ نیشابور در حدود دو قرن قبل از ورود شیخ احمد نامقی(جامی) به این شهرستان،از اینجا به نام جام یاد کردهاند.
در حدود قرن هشتم ودر شرح وقایع تاریخی،نام جام برای اولین بار در اسناد تاریخی هویدا می گردد.به عنوان مثال در وقایع سال 717 هجری در این ارتباط چنین عنوان شده است: در ایام سلطنت سلطان ابوسعیدخان،امیری یساول والی خراسان تدبیری اندیشیده که در طول ضیافت بزرگی به غدر و مکر شاهزاده میسور را که داعیهی سلطنت ایران و فتح خراسان داشت به دست آورد، ولی خود مبتلا به تزویر امیر مکسوب وزیر میسور گردید.
تبیین این مقال این که: امیر مکسوب قرارکرد، چند ساعت قبل از انعقاد طوی، شخصی به خانهی یساول رفته به او بگوید: شاهزاده میسور در صدد گرفتن تو میباشد، و از غدر تو مطلع گردیده است. چون امیر یساول این بشنید، بیدرنگ بامعدودی سوار شده که خود را به عراق برساند. در جام، مبارک شاه والی جام که کینهی دیرینه با او داشت، او را به قتل رسانید.
اما در انتهای این مبحث جالب است به این نکته اشاره کنیم نخستین کسی که صراحتا به نام تربت جام در نوشتههایش اشاره میکند مجد خوافی میباشد که در کتاب روضة الخلد(733) میباشد که در آن جا مینویسد:
نشنیدی که زاهدی در خواف
از کرامات خویش مـیزد لاف
دوش خفتن گــزاردم در شام
وقت صبح آمدم به تربت جام
نظرات